سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حدیث دل و دلتنگی

به نام نقش بند صفحه ی خاک

دوباره منم وقلم وشعرهایم که فرشی است تا عرش کبریایی تو.

نمی دانم این دل چه می خواهد که هرروز با شقایق ها به استقبال نجوا با تو می آید.آیا دستان سردم را هنگامی که به سوی در گاهت بلند بود و تا ابرها می رسید به یاد داری؟

آیا زمانی که خورشید با دستان گرمش صورتم را که پوشیده از اشک بود نوازش می کرد به یاد داری؟

آیا شب ها که به امید نجوای با تو به آسمان سفر می کردم وستاره ها برایم لالایی می خواندند به یاد داری؟

 

ادامه مطلب...


موضوع مطلب :
ارسال شده در: جمعه 89 تیر 25 :: 12:38 صبح :: توسط : عبدالحمیدخدایاری