سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حدیث دل و دلتنگی

 

همه جا تاریک است.
من هم فانوس دلم را خاموش کرده ام...
بگذار تنها روی مهتابت بر آسمان این شبم بتابد.
تاریکی بسان ژاله از هر جا می ریزد....
و حتی از قلمم نیز نوری به بیرون پاشیده نمی شود.
ومن...
نجوایم را بر دیواره های سرد و تاریک دلم حک می کنم
تا وقتی دلم از طلوعت روشنی یافت خود در یابی حکایتی را که درنبودنت نگاشته شد.
سکوت در همه جا می پیچد...
و حتی زخمه های آهنگم نیزدیگر به سازم نمی چرگد.
و من...
زخمه ای بر دلم می زنم...
شاید به قلب شکسته ام رحم نمایی.
تا دیگر انتظار وصالت را نکشم
و تا کشتی عشقم، ساحل نشین وصلت شود ...
وبرای لحظه ای هم که شده با این وصال خوش باشم.
عبدالحمید خدایاری - میرآباد بمپور 20 مرداد89 - ساعت22:47
ثبت شده در تاریخ پنجشنبه 12 اسفند 1389 به شماره سریال 121718 در سایت شعرنو

http://www.shereno.com/12670/12410/121718.html





موضوع مطلب : زخمه ای بر دل, انتظار وصال, ساحل نشین وصل, فانوس دل, دیواره های سرد, جراح زخم های کهنه ،تنهایی شبانگاهی ،تشخیص نگاه،قلبی لبریز ازخالی
ارسال شده در: پنج شنبه 89 مرداد 21 :: 3:19 صبح :: توسط : عبدالحمیدخدایاری